۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه

آموزه اعتصاب در کردستان ایران


اعتصاب  نیزمانند سایر مفاهیم علم الاجتماع، امری نسبی و مطلق گریز است، به گونه ای که ممکن است عملی در جایی اعتصاب محسوب شود ولی همان عمل در جایی دیگر اعتصاب به حساب نیاید مانند تفاوتی که مفهوم اعتصاب به لحاظ کمی  در آمریکا و انگلستان به خود می گیرد. اما اعتصاب در معنای عمومی اش به واکنشی گفته می شود که کارگران (در معنای عام کارگر)، کارمندان و سایر قشرهای اجتماع به منظور دستیابی به هدفی از پیش تعیین شده، در محل کار و وظایف خود آماده نمی شوند تا صدای اعتراض خود را به مسئولین و مراجع مربوطه برسانند. اعتصاب در معنای عمومی و کلی اش تنها به کارگران محدود نمی شود بلکه سایر اقشار جامعه نیز شامل آن می شوند. اعتصاب در معنای خاص کلمه نیز، یعنی معلق ساختن مکانیزم کار در کارگاهها از طرف کارگران و دستمزدبگیران تا به این وسیله ، یا به طور مستقیم به کارفرما فشار وارد شود  یا اینکه دولت مجبور به دخالت شود و به هر تقدیر همه یا دست کم بخشی از درخواست های کارگران و مزدبگیران برآورده شود.
در هر صورت آنچه در باب مفهوم اعتصاب، با مدنظر قرار دادن هر دو جنبه یا تعریف کلی و اخص اش، مشترک می نمایاند بستر یا شرایط اجتماعی است که خالق اعتصاب است. اعتصاب مفهومی است که در جامعه شناسی سیاسی از شورش، جنبش، انقلاب و حتی اعتراض نیز متفاوت، مفروض واقع شده است ،هرچند در موضعی متساهلانه می توان اعتصاب را نوعی اعتراض تلقی کرد اما آنچه اعتصاب را از اعتراض جدا می کند کارکرد، عمق و تاثیرگذاری بیشتر اعتصاب می باشد همچنین اعتراض همیشه چاشنی خشونت را با خود حمل می کند اما اعتصاب اعتراضی خاموش می باشد که یکی از مصادیق مبارزات مدنی است و از هرگونه خشونتی کنشگرانه خود را بر حذر می دارد.
در بیشتر جوامع بشری اعتصاب بر سر کاستی های اقتصادی و شکاف های طبقاتی پدید آمده و بیشتر قشر یا طبقه ای محرک اعتصاب بوده که بر پیش درآمدی اقتصادی استوار بوده باشد حال محمول این عوامل کنشگر چه صنفی و چه غیر صنفی بوده باشد. هر چند می توان به این امر نیز اذعان نمود که اعتصاب کم و بیش با امور و شئون سیاسی سروکار دارد یا بدان ختم می گردد اما آنچه همیشه امر اعتصاب را به مثابه " میان کنشی " اجتماعی پدید آورده، سیاسی نبوده بلکه بیشتر بر زیرساختی اقتصادی استوار بوده است.
از دهه 1970 به این سو، اعتصاب های گسترده ی مبتنی بر مرکزیت و ویژگی تحریک کنندگی کارگران کم کم رنگ باخت ومراکز تحریک کنندگی به نوعی میان اقشار مختلف اجتماعی منتشر و تکثیر شد . جدا ازاینکه این امر به چه عواملی برمی گردد اما نتیجه ای که از این معادله تغییر یافته ساطع شد چیزی نبود به غیر از کاهش گستردگی و تاثیر اعتصابات، بطوریکه همزمان با شروع اعتصاب ها، طرف مقابل بوسیله اعتصاب شکن ها و تاکتیک های متعاقب آن پروژه اعتصاب را در نطفه خفه کرده و درخوشبینانه ترین حالت اش با تامین بخش ناچیزی از خواسته های اعتصاب کنندگان، اعتصاب را متوقف می کرد. افول اعتصاب های گسترده ی مبتنی بر محوریت کارگران سبب شد تا استراتژی و تاکتیک های  اعتصاب در حوزه مبارزات مدنی متحول گشته و ماهیتی دیگر به خود اختصاص دهد.
اعتصابهای اروپا و آمریکا در چند دهه اخیر مثالی است بر این مدعا که به لحاظ وسعت اعتصابها دچار محدودیت شده، به لحاظ طرح خواسته دچار تقلیل یافتگی شده، مرزهای زمانی و مکانی اش محدوتر شده، تجمیع کنندگان خواسته هایشان را حذف یا به عبارتی واسط اصناف و احزاب را حذف نموده اند. اما علی رغم محدویتهای ذکر شده در کمترین زمان ممکن به عنوان طرف مذاکره، پذیرفته شده و به مثابه بازیگری مقطعی محسوب شده اند. همچنین برخلاف گذشته با کمترین حجم ممکن بیشترین توجهات رسانه ای را به خود جلب کرده اند.
نکته قابل تاملی که در اعتصابات دهه های اخیر اروپا به وضوح مشاهده شده، شان مادی و به عبارتی اقتصادی شان بوده است و به مرور از شان سیاسی اعتصابات کاسته شده و توانایی بسیج همگانی جامعه را با تمامی اقشار،شان و طبقات اش را ندارند زیرا اعتصاب ها بیشتر سیمایی حرفه ایی، محدود و نامتقارن به خود گرفته است و از طرح خواسته های استراتژیک به طرح مطالبات میان مدت و بدون برنامه روی آورده اند.
دلیل چنین تطور و تحولی در مفهوم، کارکرد و عمق اعتصاب ها می تواند به چنین عواملی برگردد: برچیده شدن ایدئولوژیهای رهایی بخش و سیاست رهایی بخشی، به میان آمدن نسبی گرایی و سیاست زندگی به تعبیر "گیدنز"، تغییرات اساسی در مناسبات اجتماعی بواسطه رشد و تعمیق ارتباطات و تکنولوژیهای ارتباطی، تقویت اخلاق فردگرایانه و به حاشیه رفتن گفتمانهای جمع  محور و "خیر همگانی "، اهمیت یافتن اعتراضات در فضای مجازی، افزایش لایه های هویتی در فرد انسانی و عدم پایبندی به یکی از آنها و به عبارتی فزونی یافتن فرد ژله ای، کم اهمیت شدن نقش احزاب و سازمانهای تجمیع کننده و تقویت محفل گرایی و هسته ای شدن مجامع انسانی ، به حاشیه رفتن سیاست و فعالیت سیاسی از نوع مداوم و سازمان یافته آن، تضعیف ارداه گرایی و تقویت سازش کاری در فرد و ...
انعکاس موج تحول و دگردیسی در مفهوم اعتصاب و محتوای آن ایران را نیز بی نصیب نگذاشته است. بعدا انقلاب 1357 ایران به این سو اعتصاب ها/ نه اعتراض/ با معنایی که در این نوشتار مدنظر نگارنده بوده بندرت اتفاق افتاده و اگر مواردی هم بوده می توان آنها را در چهارچوب اعتصاب های نوین قلمداد اش کرد که بیشتر در چهارچوب صنفی و حرفه ای و بر بستری اقتصادی شکل گرفته نه سیاسی، هرچند بعد از اعتراضات سال 88 به این سو پتانسیل اعتصاب واقعی و گسترده از نوع نخست وجود داشت که شاید اگر استراتژسین های اعتراضات بیشتر بر این  امرتمرکز می کردند به وقوع می پیوست اما در هر صورت دلایل ذکر شده بر ذهنیت استراتژسین های اعتراضات پس از انتخابات 88 در اتخاذ نکردن طرح اعتصابات سراسری بی تأثیر نبود.
اما کردستان ایران تجربه ای متفاوت از سراسر ایران را تجربه نموده است. تا پیش از اعتراضات اخیر در کردستان ایران وضعیتی استثنایی را سپری می کرد، آنچه را جنبش کردستان می نامند به همراه کلیه "عناصر" و "دقیقه" های تشکیل دهنده ی گفتمانهای موجود در کردستان از سراسر ایران به ویژه مرکز ثقل حاکمیت گفتمانی ایران متفاوت بود، مردم کردستان در سطحی روزمره و جنبش اش به همراه حاملان اش در قالب  چندین سازمان در سطح سیاسی گاه خشونت آمیز و گاه سیاسی با مردم ایران و حاکمیت کریستالیزه شده اش در جدالی مداوم بسر برده اند، چه درمواقعی این جدال مداوم بوده و چه آمیخته با گسست هایی باشد اما در هر صورت این جدال خصلتی "دیگربودگی" را به  دوطرف بخشیده بود. دلیل چنین امری نیز تنها به انتخابی بر می گشت که در سال 57 اتفاق افتاده بود و مدام دو طرف همدیگر را به عناوینی مختلف متهم به خیانت می کردند و دیواری از بی اعتمادی بنا شد که منجر به تحمیل هزینه های هنگفتی بر دو طرف شد. اما بعد از اعتراضات 88 ظاهرا موجی از فروریزی بی اعتمادی ها آغاز شده و در عین حال کفه ترازو بیشتر به سمت انتخاب مردم کردستان ایران در حال سنگینی روز افزون می باشد.
خصلت جدال دیگربودگی ذکرشده شأنی سیاسی نیز به اعتصاب ها در کردستان داده و اساسا راه اندازی اعتصاب در کردستان را بر بستری سیاسی و از جنس سیاست رهایی بخشی و جمعی استوار ساخته است.
کردستان ایران بعد از انقلاب 57 تا کنون سه اعتصاب گسترده را تجربه نموده ، اعتصاب نخست در شهر مریوان در اعتراض به حضور نیروهای سپاه پاسداران در این شهر شکل گرفت که طی آن اکثر قریب به اتفاق مردم مریوان شهر را ترک نموده و تحت رهبری فواد مصطفی سلطانی در حومه شهر سکنی گزیدند ومردم شهرهای سنندج سقز و بانه نیز جهت حمایت از آنها به سمت مریوان حرکت کردند که در نهایت با خروج نیروهای سپاه از مریوان مردم اعتصاب شان را با موفقیت به پایان بردند هر چند این وضعیت دوام آنچنانی نداشته و بعد از مدتی با حمله نیروهای دولتی روبرو شدند.
اعتصاب دوم در مرداد 1384 رخ داد که در واکنش به کشته شدن فردی در مهاباد به صورت هولناکی روی داد که در نتیجه آن مردم مناطق کردنشین ایران در اعتصابی سراسری بازار و محل کار خود نرفتند و یکی از بزرگترین اعتصاب های سراسری د رکردستان ایران را رقم زدند این اعتصاب نیز با واکنش شدید نیروهای دولتی روبرو شد و حتی درگیریهایی نیز در اثنای اعتصاب روی داد و منجر به کشته شدن دهها تن و دستگیری هزاران نفر شد.
اما با شکوه ترین و وسیع ترین اعتصاب در کردستان ایران 23 اردیبهشت 1389 روی داد که در اعتراض به اعدام فرزاد کمانگر و 4 تن دیگر از هم بندی هایش در زندان اوین تهران، صورت گرفت. اعتصاب 23 اردیبهشت 89 دربرگیرنده مفهوم واقعی اعتصاب در معنای جامعه شناختی سیاسی اش بود این اعتصاب کلیه شهرهای کردستان ایران را در بر گرفت، بازار، مغازه ها و ادارات دولتی در این روز تعطیل شد وکسی در محل کارش حاضر نشد و به گفته بسیاری از خبرگزاریها، وسیع ترین اعتصاب در طول 10 سال اخیر در جهان بوده است.
هرچند کردستان مانند سایر مناطق ایران  ازتاثیرات تحولات بوجود آمده در ایران و جهان و از کلیه دگرگونیها متاثر بوده اما بستری که کنش های گوناگون  درکردستان  را پدید آورده ازبقیه مناطق ایران متفاوت بوده، بستری که بیشتر بر پایه ای سیاسی استوار بوده تا اقتصادی، هر چند گاهی همپوشانی میان علل اقتصادی و سیاسی نیز وجود داشته اما بواسطه فعال شدن شکافهای تاریخی و ساختاری و گاهی مواقع نیز تقطیع شکافها و در برخی موارد نیز غیر فعال شدن شکاف اقتصادی، شکاف اقتصادی  را بر ساحتی سیاسی متراتب نموده است.
دیگر بودگی کردستان در قبال حاکمیت و بالعکس، ویژگی سیاسی بودن و حضور همیشگی سیاست بین مردم را دوام بخشیده بطوریکه در قرن بیست و یکم نیز هنوز سیاست زندگی در این سرزمین استقراری کامل نیافته و هنوز سیاست رهایی بخشی، کنش جمعی ، بسیج منابع در شریان بافتار اجتماعی این بخش از ایران جریان دارد. همین امر نیز  ازاعتصاب حرفه ای، صنفی،غیر سیاسی و محدود در این منطقه ممانعت کرده است. این نیز شاید همچون متغیری دو جانبه هم تهدید وهم فرصت نیز باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر