۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

نظام انتخاباتی ایران بازی حاصل جمع صفر


برگزاری انتخابات مهمترین نمود دمکراتیک بودن هر نظام سیاسی است اما یکی از پیش شرط های دمکراتیک بودن انتخابات، نوع نظام انتخاباتی آن می باشد. چه بسا در بعضی جوامع، انتخابات در عرصه های مختلفی همچون مجلس، ریاست جمهوری، شوراهای استانی و محلی برگزار گردد و درصد بالایی از رأی دهندگان نیز در انتخابات شرکت کنند اما صرف اینکه انتخابات با درصد بالایی از شرکت کنندگان برگزار شود یا انتخابی بودن مناصب حکومتی و اداری به معنای دمکراتیک بودن نظام سیاسی نیست. بلکه بن مایه و اساس دمکراتیک بودن انتخابات و نظام سیاسی وجود نوعی از نظام انتخابی است که در آن کلیه گرایش ها و جریانات سیاسی بتوانند در انتخابات مشارکت داشته باشند تا در نتیجه آن، گردش قدرتی هر چند محدود نیز در جریان باشد.
حال که بعد از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری سال 88 و حوادث پس از آن بار دیگر بحث انتخابات مجلس به میان آمده، می بایستی فارغ از هرگونه پیشداوری در مورد کلیشه شرکت/تحریم انتخابات به واکاوی امری فراتر از آن یعنی سیستم انتخاباتی ایران  پرداخت.
نظام انتخاباتیElectoral system  در انتخابات پارلمانی عبارت است از: فرمول ها و روش هایی که با بکارگیری آنها بر اساس آرای مأخوذه در انتخابات کرسی های پارلمان میان احزاب، گروههای سیاسی و کاندیداهای رقیب تقسیم می شود. نظامهای انتخاباتی گاهی زاییده توافق و سازش نخبگان و افراد منتخب جامعه است گاهی نیز نتیجه تحمیل گروههای حاکم است. به طورکلی و بر اساس آنچه  دردنیا وجود دارد و به رویه ای هم تبدیل شده، نظام های انتخاباتی به دو دسته تقسیم می شوند: نخست، نظامهای کثرتی- اکثریتیPlurality-Majority systems  :
در نظامهای کثرتی- اکثریتی بیش از اینکه دغدغه رعایت تناسب میان آرای ماخوذه توسط هر حزب یا کاندیدای رقیب و کرسی هایی که در پارلمان به وی تعلق می گیرد، وجود داشته باشد به کارایی و ثبات دولت ها توجه می شود و پذیرفته می شود که حزبی که اکثریت آرا را به دست آورده، حتی خیلی بیشتر از آرایی که بدست آورده در پارلمان کرسی داشته باشد تا بتواند با اقتدار و بدون نیاز به ائتلاف با احزاب کوچکتر کارش را پیش ببرد و دولت مورد نظر خود را سر کار بیاورد و از آن حمایت نماید. این نظام انتخاباتی معمولا در کشورهایی وجود دارد که بیشتر قدرت در دست دو حزب اصلی دست به دست می شود مانند حزب دمکرات و جمهوری خواه آمریکا که چندین سال است قدرت بین این دو حزب تقسیم و به رویه ای سیاسی و حقوقی تبدیل شده است. این نوع نظام انتخاباتی بیشتر در کشورهایی است که نظام سیاسی شان نیز ریاستی است.
به رغم اینکه بسیاری از کشورها از چنین سیستم انتخاباتی برخوردارند اما به دلایل متعددی مورد نقد قرار می گیرند. اغلب این نظامها برای دمکراسی های نوپا مناسب نیستند، زیرا در چنین نظام انتخاباتی، حوزه انتخابیه تک نمایندگی باعث انحصار طلبی می شود و به طور غیر منصفانه ای احزاب و گروههای سیاسی کوچک را طرد می کند و در صورتی که رفتار انتخاباتی بر پایه گرایشات قومی و نژادی باشد این سیستم منجر به محروم کردن اقلیتهای نژادی از ورود به پارلمان می شود. در نظامهای انتخاباتی کثرتی- اکثریتی معمولا  تغییرات درافکار عمومی کمتر مورد توجه قرار می گیرد. مثلا اگر حزبی در نگاه افکار عمومی مشروعیت اش کاهش یابد یعنی از 60 به 40 کاهش یابد، چون به لحاظ منطقه ای رای متراکمی دارد باز هم از افکار عمومی متأثر نمی شود چون هنوز 40 درصد از آرا را دارد. همچنین در این سیستم به لحاظ تقسیم بندی حوزه های نمایندگی نوعی نابرابری مشاهده می شود. یعنی امکان دارد به دلیل تقسیمات منطقه ای، معیار آمار جمعیت و رشد جمعیت جهت داشتن نماینده به همان نسبت رعایت نشود و در نتیجه شهری یا منطقه ای با جمعیت 300 هزار نفری 2 نماینده داشته باشد و شهری دیگر نیز با همین جمعیت یک نماینده داشته باشد
دوم، نظامهای تناسبی   Proportional Representation Systems:
هدف اصلی نظامهای تناسبی تأمین عدالت انتخاباتی است و حداکثر تلاش صورت می گیرد تا هر حزب رقیبی به نسبت سهمی که از آرای مردم داشته است در پارلمان کرسی داشته باشد  حتی اگر این سهم نیز خیلی کم باشد یا اینکه دولتی ائتلافی از نوع ائتلاف های شکننده سرکار بیاید. نظام های تناسبی سعی میکنند که پارلمان را به شکل مدل کوچک شده جامعه رای دهندگان در آورند. این نظام انتخاباتی بیشتر در کشورهایی وجود دارد که سیستم سیاسی شان به جای ریاستی، پارلمانی است. یکی از نقدهای اساسی به این سیستم، دولت های برآمده از آن است که بیشتر ائتلافی است و از ثبات کمی برخوردار است. این نقد بیشتر از جانب طرفداران سیستم انتخاباتی کثرتی- اکثریتی مطرح می شود.
برخی از نظامهای انتخاباتی تلفیقی از این دو مدل هستند مانند فرانسه که نظام انتخاباتی اش از دو مدل ذکر شده تلفیق شده است. از زیر شاخه های این نظام ها می توان به ده نظام تلفیقی اشاره کرد که در هر کشوری بنا به صلاحدید سیاستگذاران انتخاباتی در روش متفاوت هستند.
مهمترین تصمیماتی که باید در طراحی نظامهای انتخاباتی مد نظر قرار گیرند سه محور بنیادین را شامل می شود: 1.از هر حوزه انتخابیه یا منطقه باید چه تعداد نماینده انتخاب شود؟ 2. فرمول مورد استفاده بر چه مبنایی طراحی می شود( اکثریت مطلق، اکثریت نسبی یا نظام تناسبی)3. عدد آستانه( واقعی یا رسمی) برای احراز نمایندگی برای احزاب و کاندیداها چیست؟ این سه محور کرسی های کسب شده توسط احزاب، توزیع جغرافیایی کرسی ها و ماهیت کاندیداهای مستقل را تحت تأثیر قرار می دهد.
 نظام انتخاباتی فعلی در جمهوری اسلامی نظام اکثریت دودوریTwo-Round system است که از مدل فرانسوی الگو برداری شده است. در این نظام که جزو نظامهای کثرتی-ـ اکثریتی است سعی می شود تا با برگزاری دور دوم انتخابات از جهت نظری این توجیه فراهم شود که کاندیدای منتخب با احراز اکثریت نسبی آرا به پیروزی نرسد بلکه حداقل از پشتیبانی اکثریت مطلق آرای رای دهندگان(یک دوم) یا اکثریت مخصوص دیگری مانند یک سوم یا یک چهارم برخوردار باشد.
مبحث نظام انتخاباتی در مواد 8 و 9 از فصل دوم " قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی" مصوب سال 1378 و با اصلاحات بعدی آن تحت عنوان " کیفیت انتخابات" مطرح شده است. به موجب ماده 8 قانون مذکور انتخاب نماینده در مرحله اول منوط به کسب اکثریت حداقل یک چهارم کل آرا و در مرحله دوم و همچنین انتخابات میان دوره ای با کسب اکثریت نسبی به هر میزانی است. همچنین به موجب ماده 9 همان قانون چنانچه در مرحله اول برای یک یا چند نفر از داوطلبان اکثریت یک چهارم حاصل نگردید، انتخابات دو مرحله ای خواهد شد، بدین معنی که از بین نامزدهایی که اکثریت یک چهارم آرا را به دست نیاورده اند، فقط به تعداد دو برابر نمایندگان مورد نیازاز بین کسانی که بیشترین آرا را در مرحله اول داشته اند در انتخابات مرحله دوم شرکت می کنند و در صورتی که تعداد نامزدهای باقی مانده کمتراز دو برابر باشد، تمام آنان در مرحله دوم انتخابات شرکت خواهند نمود.
در خصوص نظام انتخاباتی حال حاضر ایران تنها مزیتی که می توان برای آن متصور بود این است که به رای دهنده اجازه داده می شود تا یک بار دیگر به انتخاب بپردازد و در صورت تمایل در انتخاب اول خود تجدید نظر کند.
کلیه جریانات و گروههای سیاسی ایران در پروسه سیاسی و انتخاباتی هیچگاه قادر به درک بازخوران سیستم و محیط اجتماعی ایران نمی شوند و مرتبا محکوم اند به بازی که حاصل نهایی آن در دراز مدت  باخت است و قادر به دستیابی به اهداف بلند مدت نمی شوند و به عبارتی گروهها و جناحهای سیاسی در ایران در چهارچوب این سیستم بازی حاصل جمع منفی را صورت می دهند. و به همین دلایل نیز بطورکلی نظام انتخاباتی ایران از دو منظر قابل نقد است:

الف: منظر شکلی
-هزینه بالا و فشار کار زیاد بر مجریان انتخابات جهت برگزاری دو انتخابات با فاصله زمانی نزدیک
- طولانی شدن زمان اعلام نتایج قطعی انتخابات به دلیل برگزاری دور دوم
- خستگی رای دهندگان برای شرکت در دور دوم و در نتیجه افت شدید مشارکت در دور دوم.
- عدم پذیرش دور اول باعث تحریم دور دوم می شود.
- پذیرش اکثریت یک چهارم در دور اول و اکثریت نسبی در دور دوم انتخابات، خصوصا در حوزه های چند نماینده ای، اصل فلسفه ی دو دوری کردن انتخابات را که همانا برخورداری کاندیدای منتخب از حمایت قابل توجه رای دهندگان حوزه انتخابیه وی می باشد را زیر سئوال می برد.
- عادلانه نبودن تعداد نمایندگان با توجه به تعداد جمعیت حوزه انتخابی در سراسر ایران و به عبارتی عدم تناسب بزرگی حوزه ها
- عدم وجود نظام صحیح و متناسب ثبت نام  از رای دهنده در ایران که پیش شرط اجرای درست و کارآمد نظام انتخاباتی است.

ب: منظر محتوایی:
به دلیل عدم وجود احزاب و نهادهای سیاسی پایدار، معمولا انتخاباتی که در چهارچوب سیستم انتخاباتی جمهوری اسلامی برگزار شده باعث پدید آمدن دو جناح انحصار گر شده که کلیه تصمیمات و رای جامعه را به خود اختصاص داده اند. این جناح بندی در چهارچوب عناوینی همچون جامعه روحانیون مبارز و مجمع روحانیت مبارز، راست و چپ، اصلاح طلب و محافظه کار، اصول گرا و اصلاح طلب، راست سنتی و راست مدرن و... بروز یافته است.
- چنین قطب بندی هیچ شباهتی به نظامهای انتخابی کثرتی-ـ اکثریتی ندارد که در آن قدرت در دست دو حزب یا گروه سیاسی تقسیم می شود بلکه در نظام انتخاباتی ایران اساسا رفتارسیاسی و انتخاباتی به گونه است که دو جناح سعی ندارند بر اساس پروسه ای دمکراتیک قدرت را میان خودشان دست به دست یا تقسیم کنند بلکه همیشه در پی حذف و نابودی معنوی و حتی فیزیکی همدیگر بوده اند. بطوریکه هر بار دولت یا مجلسی سر کار آمده یکی از تلاش هایش لغو مصوبات و طرحهای دولت یا مجلس پیش از خود بوده مانند آنچه که در مورد مصوبات مجلس ششم توسط مجلس هفتم صورت گرفت.
- شکاف ناشی میان دو جناح سیاسی در ایران هیچگاه نشأت گرفته از شکافهای تاریخی و ساختاری جامعه ایران نبوده بلکه این جناحهای سیاسی بوده اند که سعی کرده اند در مقاطع مختلفی پایگاه خود را بر اساس شکافها تعریف کنند یا خود را به آن نسبت دهند.
- جناحهای سیاسی همیشه آزادی و گردش قدرت را فدای امنیت و ثبات سیاسی کرده اند.
- به این دلیل که جناحهای سیاسی هر بار با عناوین و گفتمان جدید و متفاوت از گذشته خود  پای به عرصه انتخابات می گذارند، در تلاش بوده اند ارتباط با گذشته خویش را انکار کنند یا اینکه خوانشی جدید از گذشته ارائه دهند. به همین دلیل جناحهای سیاسی هیچکدام پاسخگوی اعمال و سیاستهای پیشین خود نیستند و همیشه سعی دارند خطاها را متوجه طرف مقابل خود کنند. مانند اختلاف میان احمدی نژاد و هاشمی رفسنجانی.
- جناحهای سیاسی به دلیل نداشتن سازماندهی و ارگانی مشخص، در انحصار چند چهره مشخص و تکراری است و به دلیل عدم اعتماد به دیگران خود را در حلقه ای تنگ ومحاصره می کنند.
- تجربه در ایران نشان داده گروه یا دسته ای که یک بار از گردونه انتخاباتی خارج شود بازگشت اش غیر ممکن است.
- نظام انتخاباتی به تنوعات فرهنگی و مذهبی بی توجه بوده و مکانیسمی در این مورد در آن تعبیه نشده است.
- در سیستم انتخاباتی ایران یکی از جناحهای رقیب انتخاباتی، یعنی قوه مجریه برگزارکننده انتخابات است که این موضوع خود شائبه زیادی در مورد دست بردن به انتخابات به وجود آورده کما اینکه این قضیه در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 به اوج خود رسید و نارضایتی گسترده مردم را برانگیخت.
- نظارت استصوابی شورای نگهبان یکی دیگر از موانع دمکراتیک بودن و کارآمدی سیستم انتخاباتی ایران است.  این نهاد درفرآیندی کاملا غیر دمکراتیک قادربه هرگونه دخل و تصرفی در انتخابات است بطوریکه بدون تدوین هیچ گونه معیار مشخص و روشنی در هر دوره به صورت سلیقه ای و متأثر از گرایشات سیاسی اعضای آن می تواند جهت انتخابات را عوض کند
- نظام انتخاباتی ایران بگونه ای است که بیشتر دوره ها دولت و مجلس را در مقابل هم قرار داده و در مواقعی تفکیک قوا زیر سئوال رفته و حتی به جای یکدیگر ایفای نقش کرده اند مانند آنچه که امروز میان مجلس و دولت احمدی نژاد در میان است.
در سالهای اخیر به ویژه از دهه 1990 میلادی به این سو بیشتر کشورهای جهان تلاش زیادی جهت بهینه سازی و اصلاح نظامهای انتخاباتی خود نموده اند. کشورهای ژاپن، نیوزیلند و ایتالیا تلاش زیادی در این جهت نموده اند. بیشتر تغییراتی که در سیستم انتخاباتی صورت می گیرد جنبه ابداعی دارد و بیشتر منعکس کننده آمال و ملزومات داخلی هر کشوری است. امروزه شکل های مختلف نظامهای ترکیبی در حال رواج است، در این نظامها دغدغه طراحان نظامهای انتخاباتی این است که مزایای نمایندگی جغرافیایی را با منافع تناسبی بودن یا انگیزه هایی برای مشارکت دادن اقلیت، ترکیب کنند
در ایران امروز نیز که باردیگر بحث انتخابات پیش آمده و گروههای سیاسی سعی درصف بندی جدیدی برای انتخابات مجلس نهم دارند شاید بهترباشد بجای اینهمانی شرکت/تحریم انتخابات در اندیشه نظامی انتخاباتی باشیم که در آن از سیستم کثرتی- اکثریتی دو دوره ای،  دوری کرده و به سمت سیستمی ترکیبی و نزدیک به تناسبی حرکت کنیم که بی گمان چنین امری نیازمند مطالعه دقیق کارشناسی و با مشارکت کلیه گروههای سیاسی، ملی، قومی، مذهبی وجنسی است.
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/archive/2011/july/12/article/-ac81270e6b.html
  
                                                                                                                


پياده‌رو به جای خيابان


پس از بالا رفتن تب اعتراض‌های مردمی در کشورهای عربی- که بیشتر در محافل روشنفکری و سياسی ايرانيان، به نداشتن جامعه مدنی و آگاهی سياسی محکوم بودند- در يک سال اخير دیدگاه‌ها مسیری ديگر به خود گرفته و موج اعتراض‌های خيابانی این کشورها را به خبرسازترين کشورهای منطقه تبديل کرده است.

نتيجه اين اعتراض‌ها هرچه باشد مهم نيست. آن‌چه مهم است خود اعتراض و حضور در خيابان است که بی‌گمان تاثيرگذارترين کنش سياسی است که به تغييرات بنيادين تبديل می‌شود و برکسی نيز پوشيده نيست که آرزوی هر سازمان سياسی اپوزیسيونی به خيابان آوردن مردم برای شرکت در اعتراضی گسترده است. در ايران، پس از اعتراض‌های گسترده مردم در خيابان‌ها سرانجام در ۲۲ خرداد امسال شاهد بيشترين حضور در پياده‌روها بوديم.

نکته‌ای که بايد قابل توجه قرار بگيرد اين است: اعتراضی که به حضور در خيابان منتهی می‌شود بدون زمينه‌های اجتماعی، تشکيلاتی، فکری و هدايت‌کننده ميسر نخواهد شد. معمولاً هرمکانی که ظرفی جهت حضوری جمعی برای اتخاذ تصميمی سياسی باشد در برگيرنده مفهوم‌سازی‌های گوناگون خواهد بود.
در ادبيات سياسی نيز مفاهيمی مانند خانه، کوچه و خيابان که مردم عادی روزانه با آن سروکار دارند، از اهميت ويژه‌ای برخوردار است. مفاهيم و نمادهايی که علی‌رغم ظاهر ناهمگون و ناسازگارشان در مراحلی از تاريخ ايران نقش ويژه‌ای بر عهده داشته‌اند و گاه به بستری مناسب برای کاناليزه کردن اعتراض‌ها تبديل شده‌اند. گاهی نيز سبب کريستاليزه شدن خواسته‌هايی شده است که بعدها حاملانش را به نادمانی هميشگی تبديل کرده است. بی‌گمان هرکدام از نمادها و مفاهيم ذکرشده در برگيرنده معانی و مصاديقی متنوع و گاه متضاد هستند، اما آن‌چه در سياست و امر سياسی به اين مفاهيم معنا می‌بخشند، ويژگی جمعی پديدهای مذبور است که به مکان و ظرفی برای مفصل‌بندی و بروز تصميم‌های سياسی نشئت گرفته از قاعده اجتماعی تبديل می‌شوند.
ذکر اين نکته نيز ضروری است: مباحثی که در پايين مطرح می‌شود در برگيرنده معانی ضد ارزشی اين مفاهيم نيست، بلکه هدف اشاره به اين امر است که هرگاه تصميم‌ها يا کنش سياسی به يکی از اين حوزه‌ها محدود شده، به محافظه‌کاری، ابزاربودگی و راديکاليسم کور منجر شده است. زيرا در شرايط طبيعی و تثبيت شده هرکدام از اين نمادها در شرايط متوازن قرار دارند، اما در جوامعی که استبدادزده هستند و از وجود حکومت‌های اقتدارطلب رنج می‌برند، نمادهايی همچون خانه، کوچه و خيابان يا جای يکديگر را می‌گيرند يا اين‌که کارکرد خود را از دست می‌دهند.
خانه

در اين‌جا منظور از خانه تنها به آن‌چه خانواده‌ها در آن سکنی می‌گزينند محدود نمی‌شود، بلکه هرگونه چهارچوب مسقف و دارای قواعد و مرسوم‌های خاصی را دربرمی‌گیرد که عده‌ای در آن حضورداشته باشند. براين اساس مدت‌زمان زندگی افراد در آن نيز اهميت چندانی ندارد، بلکه هر آن‌چه در چنين چهارچوب مسقفی به بحث کشيده و تصميمی که در آن اتخاذ می‌شود قابل توجه و اهميت است. خانه به واسطه معماری‌ای که دارد مصاديقی مانند محافظه‌کاری، توهم، توطئه، ترور، عدم شفافيت، دوری از حوزه عمومی و ... را در برمی‌گيرد.

يکی از ويژگی‌های بارز «خانه» همگونی و همسازی اعضای تشکيل‌دهنده آن به لحاظ اعتقادی، مذهبی، فرقه‌ای و گاهی نيز نژادی است. تصميم‌هایی که از اين خانه‌ها گرفته می‌شود در پی فرايندی تاريخی خود را بر بقيه قشرهای اجتماعی تحميل می‌کند. تصميم‌های مبتنی بر فرهنگ «خانه» از ويژگی‌های جوامع توسعه نيافته و به لحاظ سياسی عقيمی است که در نبود نهادهای مستقل تصميم‌گيری به اين شيوه مبادرت می‌ورزند و در فرهنگ سياسی به آن «ده کوره‌ای» هم می‌گويند.
تاريخ ايران سرشار از چنين «خانه»هايی است که در بسياری از موارد، راقم سرنوشت مردم ايران بوده است که اتفاقاً در بيشتر موارد «خانه» در ايران بر جايی مانند «مسجد» صدق می‌کند.
معمولاً در ايران هرگاه تصميمی سياسی از مساجد بروز کرده، به محافظه‌کاری، توطئه، فرقه‌گرايی و انسداد منجر شده است. برای نمونه می‌توان به نقش تصميم‌های بيرون آمده از مساجد در ماجرای کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، انقلاب ۵۷ و کودتای ۸۸ و... اشاره کرد که در هرکدام از موارد مذبور حاملانش نادمانی هميشگی هستند که همچنان سعی بر تبرئه خويش دارند. اهميت «خانه» تنها در انحصار مساجد، خانقاه و جاهايی از اين دست نيست، بلکه در آن‌چه منزل مسکونی نيز می‌نامند اگر تصميمی جمعی اتخاذ شده منجر به بازتوليد محافظه‌کاری شده است. هرچند اين امر رابطه چندانی با ماهيت اعضای تشکيل‌دهنده خانواده ندارد، بلکه به واسطه مسائل عاطفی و روانی متقابل ميان اعضای يک خانواده و سعی‌ای که در حفظ اين روابط وجود دارد به محافظه‌کاری منجرمی‌شود؛ خصوصا در خانواده‌هايی که هنوز «هسته‌ای» نيستند و کماکان روابطی سنتی بر آن استوار است.
بعد از انقلاب انفورماتيک و رسانه‌ای، همچنين با گسترش استفاده از ابزاری همچون اينترنت به نظر می‌رسد مفهوم خانه نيز در برخی موارد بر اين عرصه قابل اثبات باشد. اگرچه سقف خانه فضای مجازی را تارهای شبکه مجازی تشکيل می‌دهند اما اتخاذ بيشتر تصميم‌ها و تمهيداتش نتيجه‌ای جز آن‌چه خانه در معنای کلاسيکش به خود گرفته، در بر نداشته است.

کوچه
کوچه اندکی از خانه بازتراست هرچند مسقف نيست اما آن‌چه کوچه را مسقف می‌کند چشمان همسايگانی است که مدام همچون زندان «پان اپتيکون» يکديگر را کنترل و زير نظر دارند، به واسطه راکد ماندن، عدم ارتباط با کوچه‌های ديگر و همه‌گير نشدن گفتمان کوچه، اغلب تصمیم‌های گرفته شده در کوچه به لمپنيسم، نوچه‌گری و ابزاربودگی گرايش پيدا می‌کند. تصميم‌های سياسی شده در کوچه بيشتر سويه‌ای ازهم گسيخته، سطحی و ناپخته دارند، زيرا بنا به خصلت محدوديت زمانی و مکانی، کوچه، کمتر حاملانش را به تاملی عميق و حساب شده وامی‌دارد. آن‌چه در کوچه جريان دارد شور و نمايشی کوتاه‌مدت و بدون تامل است. تصميم‌های سياسی کوچه عموماً محتوای ثابت و پرمايه‌ای ندارد، بلکه اين عاملان قدرت هستند که به راحتی می‌توانند به سياست کوچه معنا و مفهوم ببخشند. در تاريخ ايران به شعبان جعفری همچون نمونه‌ای روشن و اين اواخر نيز آن‌چه فدايی يا گروه فشار می‌نامند، می‌توان اشاره کرد که کليه تصميم‌های سياسی برآمده از اين افراد تنها در بستر فرهنگ کوچه شکل می‌گرفت و می‌گيرد.

خيابان
خيابان مهم‌ترين نماد و مکانی است که بيشترين خواسته‌های مبتنی بر تغييرات بنيادين در آن صورت گرفته است. خواسته‌های مطرح شده در خيابان بدون هيچگونه محدوديتی برآمده از خودآگاه و ناخودآگاه حاضران، به نمايش گذاشته می‌شود. خيابان جايی است که در شرايط بحرانی با شکل‌گيری کوچک‌ترين هسته اعتراضی به موجی کنترل‌ناپذير تبديل می‌شود. خيابان مفهومی است که تداعی‌کننده واژگانی همچون افکار عمومی، مردم، ملت، دمکراسی، پوپوليسم، خشونت، فعاليت مدنی و نظاير اين‌هاست. دست‌اندرکاران و حاکمان بيشترين ترس را ازخيابان و حضور خيابانی دارند. حضور در خيابان برای بروز تصميمی سياسی به معنی ناديده گرفتن و به رسميت نشناختن قواعد حکومتی است. در چنين وضعيتی که برخی آن را «استثنايی» می‌نامند امکان هرگونه رويدادی وجود دارد. حاضران در خيابان طلب پيروزی می‌کنند و حتی در برخی مواقع پيروزی را قطعی می‌دانند.

خيابان همه گروه‌های سياسی، اجتماعی و فرهنگی را بدون محدوديت می‌تواند به خود بگيرد، اما در دنيای واقعی پيروزی در خيابان حتمی و قطعی نيست. گاهی نيز حضور در خيابان منجر به اتخاذ تصميمی می‌شود که از ابتدا يا خواست حاضران در خيابان نبوده است يا اين‌که به مصادره کنش کنشگران واقعی آن مبدل می‌شود. در هرصورت در سياست و اتخاذ تصميمی سياسی، تنها مکانی که بيشترين شفافيت را به همراه دارد خيابان است. تصميم‌هایی که از اين مکان گرفته می‌شود به نوعی عاری از هرگونه سياسی‌کاری و ديپلماسی رسمی/ مخفی معمول است. به همين سبب بعدها نيز مردم بيشترين شکايت را در صورت به ثمر ننشستن خواسته‌های‌شان از خود خواهند داشت. گردهمايی سياسی در خيابان، حد اعلای بروز حوزه عمومی است.
تاريخ معاصر ايران بارها شاهد حضور و تجمع خيابانی مردم بوده است که با تصور پيوستگی اين حضورها می‌توان گفت تصميم‌هایی که از آنها بروز کرده دلخواه و مطلوب حاضران در خيابان نبوده است.

پياده‌رو
در طول سه‌سال گذشته نيز شاهد حضور خيابانی انبوه در ايران بوده‌ايم؛ اعتراض‌هایی که پس از سرکوب شديد، در ظاهر فرونشسته است اما به نظرمی‌رسد يکی از مکان‌هايی که به تازگی در اين اعتراض‌ها در حال مفهوم‌سازی و تبديل به نمادی مبارزاتی است، «پياده‌رو» نام دارد. به‌طوري که در اعتراض‌های ۲۲ خرداد امسال حضور مردم در پياده‌رو بيشتر از حضور در خيابان بود. پياده‌رو می‌تواند مکانی بين خيابان و کوچه باشد. نه لمپنيسم کوچه را به دنبال دارد و نه راديکاليسم کورخيابان را. پياده‌رو می تواند تعطيلی در پراتيک و تامل فکری را برای حضور منسجم‌تر در خيابان با خود بياورد. همچنين می‌تواند مکانی باشد برای تبادل آرايی که به پاسخ اين پرسش منجر شود که دقيقاً چه می‌خواهيم؟
در عين حال ماندن در پياده‌رو می‌تواند نماد عقب‌نشينی ازحضور در خيابان، شکست، نااميدی و بازگشت به کوچه و خانه باشد.
اين‌که آن‌چه در خردادماه اتفاق افتاد تاملی برای چه می‌خواهيم بود يا بازگشت به کوچه و خانه پرسشی است که در ماه‌های آتی به پاسخ‌اش خواهيم رسید.
مفاهيم ذکرشده به هيچ‌وجه جنبه قطعی و مرزمشخص و بدون تغيير ندارند. به واسطه وجود سياليت در پديده‌ای اجتماعی و انسانی، حاضران در اين مکان‌ها رابطه‌ای ناگسستنی با هم دارند و احتمال تغيير کارکرد در اين مکان‌ها نيز وجود دارد.