۱۳۸۹ اسفند ۱۵, یکشنبه

زبان خانه‌ی هستی است (به مناسبت روز جهانی زبان مادری)


پرسش مهمی که سال‌هاست همه را به خود مشغول کرده این است که رابطه‌ی «من» با جهان بیرونی را چه چیزی تعیین می‌کند؟
دکارت ذهن را آیینه‌ی عین می‌دانست. بدین‌معنا که ذهن ما توانایی انعکاس هرآن‌چه در جهان هست را دارد، اما کانت ادعا کرد که ذهن چنین توانایی را ندارد و عنوان کرد ذهن انسان آیینه نیست، بلکه ساختاری است که احساسات در آن جای می‌گیرد و عقل آن را به بیرون رسوخ می‌دهد. این ساختار ذهن ما نیست که چیزها را می‌سازد بلکه ذهن ما نقشه‌ای می‌سازد و به جهان نسبت می‌دهد. این استدلال مبنایی شد تا قرن‌ها همه بر این امر استوار باشند که رابطه‌ی «من» با جهان را ذهن تعیین می‌کند. ذهنی که خود به امور عینی و انسانی شکل و ساختار می‌بخشد.
در قرن بیستم اما فرگه زبان را واسط «من» و جهان قرار دهد. به زعم فرگه، زبان شیشه نیست بلکه شیشه‌ی ماتی است که جهان را به گونه‌ی ویژه‌ای می‌سازد و به جهان نسبت می‌دهد. مثلاً اگر کسی به قطب شمال برود و مرتب شاهد نزول برف باشد آن را برف می‌نامد، اما خود اسکیموها چند نوع برف دارند که ما آن را یکی می‌پنداریم. یا اینکه ایرانی‌ها دخترخاله و دخترعمه دارند، اما انگلیسی‌ها هر دو را به یک نوع خطاب می‌کنند. پس ما برحسب قانون زبان چیزها را مشابه و مختلف می‌دانیم. زبان یک جهانی است که همه در آن محبوس هستیم. فیلتر بین ما و جهان زبان است و لینک مهمی است که رابطه‌ی «من» و جهان را به «ما» تبدیل می‌کند. آن ذهن انسان ناظر دکارتی و کانتی خود در زندان زبان قرار دارد و دیگر «من» ناظر آن نیست.

با مطرح شدن عنصر زبان در فلسفه توسط فرگه، نقطه‌ی عطفی پدید آمد تا نگاه‌ها از ذهن و سوژه‌ی انسانی به سمت زبان و تاثیرات اجتماعی- سیاسی‌ آن برگردد و از آگاهی و سوژه‌ی انسانی مرکزیت‌زدایی شود؛ به طوری که انگار زبان جای آگاهی را می‌خواهد بگیرد. مطالعات در مورد زبان، خصوصاً در آن‌چه فردینان دو سوسور بیان داشته، به جایی رسیده که ارتباط بین دال و مدلول در فرایند دگربودگی شکل گیرد نه در یک فرآیند مستقل و با تاریخ و پیشینه‌ی ممتد و بدون انقطاع. یعنی برخلاف آن‌چه در مورد سوژه‌ی تاریخی و دارای آگاهی استعلایی ممتد گفته می‌شد.

اهمیت زبان باعث شد تا از ابتدا عده‌ای مانند ویتگنشتاین آن را همچون ابزار رهایی فلسفه بداند و با نگارش کتاب «رساله‌ی منطقی- فلسفی»، در پی زبانی خاص و ویژه برای فلسفه باشد، اما بعدها در کتاب «پژوهش‌های فلسفی»اش از این امر سرباز زد و زبان را به جعبه‌ی ابزار تشبیه کرد. در نیمه‌ی دوم قرن بیستم زبان چنان اهمیتی یافت که جایگاه سوژه‌ی خودبنیاد دکارتی را گرفت و به نقطه‌ی ثقل کلیه‌ی تحلیل‌های فلسفی، سیاسی، جامعه‌شناختی و روانکاوی تبدیل شد. زبان کلیه‌ی امور بشری را دربرگرفته است؛ به طوری که عده‌ای آن را مولد قدرت می‌دانند و عده‌ای دیگر نیز زبان را بخشی مهم از میکروفیزیک قدرت، یعنی زبان در قدرت می‌دانند.

نسبت انسان با زبان و قدرت فوق‌العاده مبهم و در عین حال بسیار حساس است. به صورتی که قوام ذات بشر در گرو زبان است. هر نظام سیاسی، برای تقویت هژمونی خود به دستگاه ایدئولوژیک یا گفتمانی نیاز دارد که به وسیله‌ی آن قوام جامعه را تضمین کند. در این پروسه و در جریان جامعه‌پذیری سیاسی به آموزش زبان نیاز دارد.

در کشورهایی که چندزبانه و چندفرهنگی هستند، یادگیری زبانی غیر از زبان مادری به‌طور اتفاقی امکان‌پذیر نیست. زیرا رابطه‌ی قدرتمندی میان زبان، فرهنگ و نظام اجتماعی وجود دارد. زبان نشانه و آیینه‌ی فرهنگ است. زبان، راه و روش دستیابی به فرهنگ است. همچنین نماد فرهنگ و جامعه است. ایدئولوژی، آموزش، روابط اجتماعی با حوزه‌ی زبان در ارتباطند. در این راستا مدرسه، گروه‌ها، دانشگاه، همسالان، احزاب، روشنفکران، هنرمندان و سیاستمداران نقش‌آفرینی می‌کنند. این دستگاه قدرت است که به وسیله‌ی زبان و خطیبانش سعی در توجیه مشروعیت خویش دارد؛ زبانی که روزانه در تمامی حوزه‌های جامعه میل به نفوذ هرچه بیشتر دارد. این امر در سیستم‌های دمکراتیک بسیار نرم و در مشارکت با مردم صورت می‌پذیرد. عامل بقایش نیز همین است، اما در سیستم‌های غیردمکراتیک رابطه‌ای یک‌سویه و یک‌طرفه است و مرتب مورد تهدید قرار می‌گیرد.

نادیده گرفتن زبان مادری خصوصاً در حوزه‌ی تعلیم و تربیت صدمات جبران‌ناپذیری بر پیکره‌ی جامعه وارد می‌سازد. علاوه بر آسیب‌هایی که به زبان وارد می‌سازد و راه رشد و ارتقای آن را سد می‌کند به شخصیت فرد نیز آسیب‌های غیر قابل جبرانی وارد می‌سازد. همچنان که ذکر شد زبان بستر شکل‌گیری سوژگی فرد است. به وسیله‌ی زبان است که فرد به وجود و هستی خودش پی می‌برد؛ آن‌هم از طریق «دیگری» به اسم «مادر».

فردی که تا زمان شروع تحصیلاتش با زبان مادری‌اش تکلم می‌کند و یک‌باره به محیط آموزشی پای می‌نهد که سعی در یاد دادن زبانی دیگر دارد با تناقض و تحقیری روبه‌رو می‌شود که در بخش ناخودآگاهش رسوب می‌کند. انعکاس این تحقیرگشتگی بر تمامی عرصه‌های فکری، روانی، سیاسی و اجتماعی‌اش امری همیشگی است. این تناقض و تحقیرشدگی حفره‌ای در شخصیتش ایجاد می‌کند که بعدها برای پر کردن این حفره یا برای ارضا شدن و به تعبیر ژیژک، «ژویسانس» به بنیادگرایی یا فاشیسم پناه می‌برد.

از دیگر آسیب‌های عدم آموزش به زبان مادری این است که چنین اشخاصی همیشه از جانب دو بیماری پارانویا و شیزوفرنی تهدید می‌شوند. پارانویا محصول شرایط تاریخی و فرهنگی است. در این مسیر همیشه دستگاه‌های ایدئولوژیک و تبلیغاتی به فرد می‌گویند چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است. تبلیغات از یک طرف امکانات رشد و پیشرفت را به ما نشان می‌دهد، از طرف دیگر در چهارچوب قیاس‌ها، به تفاوت‌های کوچک، کمبودها و تناقض‌ها دامن می‌زند و در یگانگی شکاف ایجاد می‌کند. مریضی پارانویا محدود است و محدودکننده و دنبال نام خویش می‌گردد. شخص دچار پارانویا مظلوم‌نمایی می‌کند و در پی حکومت است. حتی در اندیشه‌های والایی چون عدالت و صداقت نیز دنبال کسب اعتبار می‌گردد.
در مقابل نیز شخص مبتلا به شیزوفرنی خواهان یگانگی خود با همه‌ی عالم است. چنین فردی اسیر توهم و نفس خویش است ولی دنبال نام خود نمی‌گردد بلکه می‌خواهد در میان همه‌ی موجودات و هستی گم شود. چنین فردی به نام همه صحبت می‌کند و از خاص بودگی گریزان است و هرگونه خاص بودگی را لعن و نفرین می‌کند.

برخلاف کسانی که معتقدند زبان مولد قدرت است باید اشاره کرد تازمانی که اجباری محسوس و غیر محسوس از جانب دستگاه فکری و ایدئولوژیک حاکمیت در جهت تعبیه و فراگیری زبانی خاص برای کسانی که به آن زبان تکلم نکرده‌اند یا متفاوت از زبان مادری‌شان باشد، صورت پذیرد، چنین زبانی نمی‌تواند مولد قدرتی پایدار و دمکراتیک باشد. بلکه مرتب تمامی دستاوردهای حاکمیت به چالش کشیده می‌شود. همچنین ادامه‌ی عدم آموزش به زبان مادری و عدم احترام نهادن به آن در صف زبان‌های دیگر کشور، می‌تواند بستری باشد برای بروز کنش‌های سیاسی و اجتماعی ساختارشکن اعم از فاشیسم، شونیسم، بنیادگرایی مذهبی و ...

برخلاف آنان که معتقدند معنا در زبان پدید می‌آید و متعافب آن زبان قدرت است، باید گفت زبان معنا را ایجاد نمی‌کند، بلکه معنا و قدرت در زبان به وجود می‌آید. بدین معنا که رابطه در «زبان بودگی» میان قدرت و زبان وجود دارد نه رابطه «برزبان بودگی». زیرا معنا و قدرت در زبان با توجه به موقعیت‌های مختلف و سیال به وجود می‌آید و تمامی این موقعیت‌ها تحت تاثیر روابط قدرت خلق می‌شود. روابط قدرتی که ترجمان منحصر دستگاه حکومتی نیست بلکه ترجمان کلیه‌ی روابط اجتماعی و سیاسی است و در تمامی عرصه‌ها منتشر می‌شود و جریان دارد و اتفاقاً همین ویژگی جوامع دمکراتیک است که همه‌ی زبان‌ها در آن جریان دارند و رسمیت دارند، قوام و پایداری می‌بخشد.
امین سرخابی 89/12/9

۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه

ئه‌رستوو داهێنه‌ری بیری ئازاد و "خاڵی ناوه‌ڕاست" ته‌وه‌ر

1.
ئه‌مڕۆ له‌ سه‌ده‌ی بیست و یه‌كدا زۆربه‌ی ئه‌و وڵاتانه‌ی كه‌ له‌ رۆژهه‌ڵاتی جیهان یان جیهانی سێهه‌م ده‌ژین، هه‌موویان به‌ ده‌ست ده‌سه‌ڵاتدارانی ره‌هاباوه‌ڕ ‌و دیكتاتۆره‌وه‌ ده‌ناڵێنن، هه‌ر چه‌ند به‌شێك له‌م نه‌هامه‌تییه‌ بۆ كلتوور و بیروباوه‌ڕی دانیشتوانی ئه‌م به‌شه‌ له‌ گۆی زه‌وی ده‌گه‌ڕێته‌وه‌، به‌ڵام بێجگه‌ له‌مانه‌ش هۆكاری گرنگی مانه‌وه‌ی ئه‌م ده‌سه‌ڵاتدارانه‌ بۆ ئه‌و فیكرو شێوازه‌ بیركردنه‌وانه‌ ده‌گه‌ڕێته‌وه‌ كه‌ تاكی ده‌سه‌ڵاتدار دوابه‌دوای وه‌رگرتنی كورسی ده‌سه‌ڵات به‌ سه‌ر مێشك و بیریدا زاڵ ده‌بێ‌و بڕوای به‌ هیچ چه‌شنه‌ فره‌چه‌شنییه‌ك نامێنێت.
بێگومان ئه‌م كێشه‌یه‌ واته‌ (ره‌ها باوه‌ڕی) گرێدراوی رووداوێكی كاتی یان هه‌ڵه‌ی كه‌سێكی تایبه‌ت نییه‌. به‌ڵكوو ره‌گی ئه‌م بیروباوه‌ڕه‌ بۆ سه‌رده‌مانی زۆر كۆن ده‌گه‌ڕێته‌وه‌ كه‌ تاوه‌كوو ئه‌مڕۆكه‌ش په‌لی به‌ سه‌رماندا كێشاوه‌. شه‌ڕی نێوان  بیری ره‌ها و بیری ئازاد مێژووه‌كه‌ی به‌ شێوه‌یه‌كی رێژه‌یی ده‌گه‌ڕێته‌وه‌ بۆ یۆنانی پێش زایین. دوو كه‌س له‌ به‌رامبه‌ریه‌كدا راده‌وه‌ستن. یه‌كیان داهێنه‌ری بیروبۆچوون و ده‌سه‌ڵاتی ره‌هایه‌ (ئه‌فلاتوون)، ئه‌وییتریان ئه‌ره‌ستووه‌ كه‌ له‌ به‌رامبه‌ریدا ده‌وه‌ستێته‌وه‌و داهێنه‌ری بیری (نێوان ته‌وه‌ر)بووه‌‌و رێگه‌ خۆشكه‌ر بووه‌ بۆ په‌ره‌پێدان به‌ بیری ئازاد. هه‌ر چه‌ن ئه‌ره‌ستووش ره‌خنه‌و قسه‌وباسی له‌ سه‌ره‌ كه‌ بیروبڕوای ته‌واوی به‌ فره‌چه‌شنی به‌ مانا ئه‌مڕۆییه‌كه‌ی نه‌بووه‌، به‌ڵام گرنگ ئه‌وه‌ بووه‌ كه‌ له‌و سه‌رده‌مه‌دا رچه‌شكێنی كردووه‌و له‌ به‌رامبه‌ر مامۆستاكه‌ی (ئه‌فلاتوون)دا ده‌وه‌ستێته‌وه‌. بیروبڕوای ئه‌ره‌ستوو رێگه‌ خۆشكه‌ر بوو بۆ ئه‌وه‌ی كه‌ دواتر له‌ سه‌رده‌می ئیمپراتووری رۆمدا ده‌سه‌ڵات هاوشێوه‌ی ئه‌مڕۆ له‌ نێوان توێژه‌كانی كۆمه‌ڵگادا دابه‌ش بكرێ. هه‌رچه‌ند ئه‌و دابه‌شكاری ده‌سه‌ڵاته‌ هه‌موو توێژه‌كانی كۆمه‌ڵی نه‌ده‌گرته‌وه‌ به‌ڵام بوو به‌ هه‌وێنێ‌ بۆ ئه‌و شته‌ی كه‌ له‌ سه‌رده‌می مۆدێڕندا پێی ده‌ڵێن هاوسه‌نگی و جیاوازی ده‌سه‌ڵات.
به‌ داخه‌وه‌ دوابه‌دوای ئه‌وه‌ی كه‌سێك به‌ ناو "فلووتین" خوێندنه‌وه‌یه‌كی تایبه‌تی بۆ ده‌قه‌كانی ئه‌فلاتوون كرد‌و ره‌هه‌ندی به‌رزه‌جێی و زه‌ینی زۆر زه‌ق كرده‌وه‌‌و دوای ئه‌ویش فاڕابی به‌ چاولێكه‌ری له‌ فلووتین بنه‌مای ده‌سه‌ڵاتی ره‌های له‌ وڵاتانی ئیسلامیدا تیۆریزه‌ كرد به‌ شێوه‌یه‌ك كه‌ بوو به‌ مه‌ترێزی توێژێكی تایبه‌تی ئایینی كه‌ مافی ده‌سه‌ڵاتدارێتی بۆ خۆیان به‌ڕه‌وا بزانن ‌و له‌ مێژووی سیاسی ئێراندا به‌رده‌وام به‌شێك بن له‌ ده‌سه‌ڵات و له‌م دواییانه‌شدا خۆیان (توێژی ئایینی) ببن به‌ تاكه‌ ده‌سه‌ڵاتدار‌و بڕیارده‌ی سیاسی له‌ ئێران.
بۆ شیكردنه‌وه‌ی مشت و مڕی نێوان بیری ره‌ها‌و ئازاد‌و لێكدانه‌وه‌ی بنه‌ماكانی له‌ فه‌لسه‌فه‌ی سیاسیدا ئه‌مجاره‌ ده‌كه‌وینه‌ ناساندنی ئه‌ره‌ستوو و هه‌روه‌ها ناساندنی ئه‌و جیاوازییه‌ی له‌ نێوان دوو داهێنه‌ری بیری ره‌ها، حكوومه‌تی ده‌سه‌ڵاتداری ره‌ها و بیری ئازاد و (خاڵی ناوه‌ڕاست )ته‌وه‌ر‌و حكوومه‌تی ملكه‌چ به‌ خه‌ڵك.

2
ئه‌ره‌ستوو شاگردی ئه‌فلاتوون بووه‌، به‌ڵام له‌ هه‌مانكاتدا ره‌خنه‌گریشی بووه‌. جیاوازییه‌كی بنه‌ڕه‌تی له‌ نێوان ئه‌ره‌ستوو و ئه‌فلاتووندا هه‌یه‌، هه‌ر چه‌ند كه‌سانێكی وه‌ك "فلۆتین" و "فاڕابی" هه‌وڵیانداوه‌ ئه‌م جیاوازییه‌ دابپۆشن به‌ڵام زۆربه‌ی چاودێران لایان وایه‌ له‌ نێوان ئه‌م دوانه‌دا جیاوازی و كه‌لێنێكی فیكری هه‌بووه‌. یه‌كه‌م كه‌لێن یان جیاوازی سه‌باره‌ت به‌ چه‌مكی "حه‌قیقه‌ت"ه‌. له‌ لای ئه‌فلاتوون "حه‌قیقه‌ت" له‌ جیهانی مۆسۆلدا  به‌دی ده‌كرا، به‌ڵام ئه‌فلاتوون نه‌یتوانی چۆنییه‌تی په‌یوه‌ندی نێوان جیهانی "مۆسۆل" و جیهانی واقیع شی بكاته‌وه‌. ئه‌ره‌ستوو ده‌یگووت :"ئه‌وه‌ی كه‌ ئێمه‌ به‌رده‌وام وێنایه‌كی گشتی و پاژه‌كی (جزئی)مان له‌ هه‌موو شته‌كان هه‌یه‌ ، ئه‌م خوێندنه‌وه‌یه‌ به‌ خوێندنه‌وه‌یه‌كی ئه‌فلاتوونی ده‌زانی. له‌ به‌رامبه‌ر ئه‌مه‌دا ئه‌ره‌ستوو بڕوای به‌وه‌ بوو ئه‌گه‌ر حه‌قیقه‌تێك هه‌بێ، به‌و پێیه‌ مرۆڤه‌كان بڕیار بده‌ن، سوودێكی ئه‌وتۆی بۆ مرۆڤ نییه‌. ئه‌ره‌ستوو مرۆڤی به‌ پێی وێكچوونێكی گشتی پۆلێن به‌ندی ده‌كرد‌و لای وابوو حه‌قیقه‌ت تایبه‌تمه‌ندییه‌كی گشتی مرۆڤه‌، له‌م پۆلێن به‌ندییه‌دا شته‌ بێ گیانه‌كان، رووه‌ك‌و مرۆڤ به‌شێكی جیانه‌كراوه‌ن له‌و پۆلێن به‌ندییه‌. ئه‌ره‌ستوو گه‌شه‌كردن، جموجۆڵ و بیركردنه‌وه‌ی به‌ تایبه‌تمه‌ندی مرۆڤ ده‌زانی‌و پێی وابوو له‌ رێگای بینینه‌وه‌ حه‌قیقه‌ت مسۆگه‌ر ده‌بێت.
به‌ پێی روانگه‌ی تیۆری مۆسۆلی ئه‌فلاتوون حه‌قیقه‌تی یه‌كگرتوو ده‌كه‌وێته‌ پشت جیهانی فره‌چه‌شنه‌وه‌ به‌ڵام له‌ روانگه‌ی ئه‌رستووه‌وه‌ فره‌چه‌شنی به‌هه‌ند وه‌رده‌گیردرێ‌ ‌و هه‌ر له‌م جیهانه‌شدایه‌ جێگه‌ بۆ رووه‌ك و بێ گیانه‌كان داده‌نێت. هه‌ر به‌ پێی ئه‌م به‌ڵگانه‌ ئه‌ره‌ستوو پێی وابوو چه‌ند سیسته‌می سیاسی هه‌ن هه‌ر كامیان به‌شێك له‌ حه‌قیقه‌تیان لایه‌.
ئه‌م تیۆرییه‌ی ئه‌ره‌ستوو ده‌كه‌وێته‌ نێوان بیرو بڕوا روون و ئاشكراكان له‌ گه‌ڵ بیروبڕوا لێڵ و ناڕوونه‌كان، له‌ لای ئه‌ره‌ستوو حه‌قیقه‌ت ئه‌بوایه‌ له‌ بیروبڕوا لێڵ و ناڕوونه‌كان یان Doxa  به‌دی بكه‌ین، له‌ حاڵێكدا لای ئه‌فلاتوون حه‌قیقه‌ت له‌ بیروبڕوا ئاشكرا‌و روونه‌كاندا Episteme  به‌ دی ده‌كرا.
یه‌كێكیتر له‌ جیاوازی و كه‌لینه‌كانی نێوان ئه‌فلاتوون و ئه‌ره‌ستوو له‌وه‌دا بوو كه‌ ئه‌فلاتوون بڕوای به‌ عه‌قڵی كۆمه‌ڵ نه‌بوو له‌ حاڵێكدا ئه‌ره‌ستوو بڕوای به‌وه‌ بوو كه‌ له‌ عه‌قڵی به‌ كۆمه‌ڵدا كۆمه‌ڵێك حه‌قیقه‌ت مسۆگه‌ر ده‌كرێت. ئه‌فلاتوون سیسته‌مێكی به‌ باش ده‌زانی كه‌ یه‌ك كه‌س ده‌سه‌ڵاتی به‌ ده‌سته‌وه‌ بێت له‌ حاڵێكدا ئه‌ره‌ستوو هه‌موو سیسته‌مه‌ حكوومه‌تیه‌كانی تاوتوێ‌ كردبوو و به‌ سێ تاقم پۆلێن به‌ندی كرد:
1-       ئه‌گه‌ر یه‌ك كه‌س حكوومه‌ت بكات‌و باشی به‌ڕێوه‌ ببات پێی ده‌ڵێ "پاشایه‌تی". ئه‌گه‌ر باشی به‌ڕێوه‌ نه‌برد به‌ "تیمارشی" ناوی لێ ده‌بات.
2-       حكوومه‌تێك كه‌ ده‌سه‌ڵاته‌كه‌ی به‌ ده‌ست چه‌ند كه‌سه‌وه‌ بێ و ئه‌ركه‌كانی به‌ باشی جێبه‌جێ‌ بكات نێوی ده‌نێت "ئه‌ریستۆكراسی"، ئه‌گه‌ر ئه‌ركه‌كانی به‌ باشی به‌ڕێوه‌ نه‌بات پێی ده‌ڵێ "ئۆلیگارشی."
3-       ئه‌گه‌ر حكوومه‌ت ده‌سه‌ڵاته‌كه‌ی به‌ ده‌ست زۆرینه‌وه‌ بێ ‌و باش به‌ڕێوه‌ بچێ پێی ده‌ڵێ "كۆماری" ‌و ئه‌گه‌ریش باش به‌ڕێوه‌ نه‌چێ پێی ئه‌ڵێت "دیمۆكراسی".
ئه‌مانه‌ ئه‌و پۆلێن به‌ندییه‌ بوو كه‌ ئه‌ره‌ستوو له‌ سیسته‌مه‌ حكوومه‌تییه‌كانی ده‌كرد و له‌ راستییدا هه‌ر به‌شێكی دوانه‌یه‌ك بوون له‌ چاكه‌ و خراپه‌، به‌ڵام سیسته‌می دڵخوازی ئه‌فلاتوون پاشایه‌تی بوو و سیسته‌مه‌كانی تریشی به‌ لاده‌ر ده‌زانی.
ئه‌خلاقی "نیكۆماخووسی" یه‌كێكه‌ له‌ ره‌هه‌نده‌ هه‌ره‌ دره‌وشاوه‌كانی هزری ئه‌ره‌ستوو، به‌ بڕوای ئه‌ره‌ستوو باشترین شێوازی ئه‌خلاق هاوسه‌نگییه‌، ئه‌خلاقی "نیكۆماخووسی" یاسا و رێسا و پێوه‌رێكی تایبه‌تی نییه‌‌و پڕه‌ له‌ "ئه‌مر" و "نه‌هی". به‌ پێی ئه‌م ئه‌خلاقه‌ پێڕه‌وكردنی "خاڵی ناوه‌ڕاست" (حد وسگ) گرنگترین ئه‌ركه‌. له‌م ئه‌خلاقه‌دا پێوه‌رێكی ده‌ره‌كی بۆ دیاریكردنی خاڵی ناوه‌ڕاست بوونی نییه‌، به‌ڵكوو ئه‌وه‌ی هه‌یه‌ پێوه‌ری "ناوه‌كییه‌". ئه‌م ئه‌خلاقه‌ له‌ به‌رامبه‌ر ئه‌و ئه‌خلاقییه‌ته‌دا ده‌وه‌ستایه‌وه‌ كه‌ به‌ پێی پێداویستی "هه‌ندسی" پێناسه‌ ده‌كرا. له‌ لای ئه‌فلاتوون "فیلسووف شا" هه‌موو ئه‌رك و رێگه‌و شوێنێكی بۆ دیاری ده‌كردین كه‌ هه‌ركه‌سه‌‌و چ ئه‌ركێكی هه‌بێ، هه‌ر به‌م پێیه‌ش ئه‌گه‌ری هه‌ڵسه‌نگاندنی ئه‌ره‌كه‌كان هه‌بوو، له‌ به‌ر ئه‌وه‌ی پێوه‌ری ده‌ره‌كی بۆ ئه‌م هه‌ڵسه‌نگاندنه‌ دیاریكرابوو، به‌ڵام له‌ ئه‌خلاقی "نیكۆماخووسی"دا پێوه‌رو داوه‌ری ده‌ره‌كی بوونی نییه‌‌و ته‌نیا پێوه‌ر، راستگۆییه‌ كه‌ ئه‌میش پێوه‌رێكی "ناوه‌كییه‌".
یه‌كێكیتر له‌ جیاوازییه‌كانی نێوان ئه‌فلاتوون و ئه‌ره‌ستوو ئه‌وه‌ بوو كه‌ له‌ لای ئه‌فلاتوون جیاوازییه‌ك له‌ نێوان "ئه‌خلاق" و "یاسا"دا نه‌بوو، به‌ڵام له‌ لای ئه‌ره‌ستوو ئه‌خلاق  و یاسا له‌ یه‌ك جیاوازن. هه‌روه‌ها ئه‌ره‌ستوو جیاوازی دائه‌نێت له‌ نێوان مرۆڤی باش و هاووڵاتی باشدا. مرۆڤی باش له‌ بواری ئه‌خلاقیدا خاڵی ناوه‌ڕاست هه‌ڵده‌بژێرێ‌، به‌ڵام هاووڵاتی باش له‌ باری سیاسییه‌وه‌ له‌ خزمه‌ت شاردایه‌‌و ملكه‌چی هه‌موو یاساكانی شاره‌.
به‌ بڕوای ئه‌ره‌ستوو ئه‌گه‌ری داوه‌ری ئه‌خلاقی سنوورداره‌ له‌ به‌ر ئه‌وه‌ی پێی وابوو پێوه‌ره‌كان ناوه‌كین و په‌یوه‌ندییان به‌ ویژدان و راستگۆییه‌وه‌ هه‌یه‌، له‌ راستییدا ئه‌خلاقی ئه‌ره‌ستوو یه‌ك بنه‌ما و پره‌نسیبی هه‌یه‌ ئه‌ویش راستگۆییه‌.
یه‌كێكیتر له‌ ده‌ركه‌وته‌ به‌ نرخه‌كانی ئه‌ره‌ستوو ئه‌و جیاوازییه‌ بوو كه‌ له‌ نێوان "حیكمه‌تی تیۆری" و "حیكمه‌تی پراتیك"دا هێنایه‌ ئاراوه‌، له‌ حاڵێكدا له‌ لای ئه‌فلاتوون یه‌ك "حیكمه‌ت"بوونی هه‌بوو،  ئه‌ویش حیكمه‌ت و حه‌كیم بوونی فیلسووف بوو ، ئه‌و فیلسووفه‌ی كه‌ جیهانی مۆسۆلی باش ده‌ناسی و باشترین كه‌س بوو بۆ حكوومه‌ت كردن. به‌ڵام ئه‌ره‌ستوو فیلسووفه‌كانی به‌ خراپترین كه‌س ده‌زانی بۆ حكوومه‌ت كردن چونكوو له‌ روانگه‌ی ئه‌ره‌ستوودا "حیكمه‌تی تیۆری" بۆ سیاسه‌ت كردن پێویست نه‌بوو. ئه‌ره‌ستوو باسی له‌ دوو هه‌ل‌ومه‌رج ده‌كرد:
1-       هه‌نگاو هه‌ڵگرتن له‌ بواری" پاژه‌كییه‌وه‌" بۆ بواری "گشتی"، ئه‌مه‌ی به‌ حیكمه‌تی تیۆری ناوزه‌د ده‌كرد.
2-       له‌ هه‌ل‌ومه‌رج  و قۆناغه‌ تایبه‌ته‌كاندا باشترین و گونجاوترین پراتیك چییه‌؟
ئه‌ره‌ستوو بۆ وڵامی ئه‌م پرسیاره‌ پێی وابوو پێویستی به‌ بیرو هۆشێكی پراتیكی هه‌یه‌، كه‌ ئه‌مه‌یشی به‌ "حیكمه‌تی پراتیكی" ده‌زانی.
له‌م حاڵه‌ته‌دا بوو دوو لۆژیكی ناكۆك ساز ده‌بن ، لۆژیكی تیۆری و لۆژیكی پراتیك. یانی ئه‌بێ له‌ ناچارییدا له‌ بواری "پاژه‌كی"ه‌وه‌ به‌ره‌و بواری "گشتی" بچیین. له‌ لۆژیكی پراتیكیشدا ده‌بێت به‌ پێی پراتیكی به‌رامبه‌ر كاردانه‌وه‌ له‌ خۆت نیشان بده‌ی. به‌ڵام له‌ هه‌ر حاڵدا تاكی ئه‌خلاقی ئه‌و كه‌سه‌ له‌ كه‌مترین ماوه‌دا‌و له‌ باروودۆخێكی تایبه‌تدا گونجاوترین كاردانه‌وه‌ له‌ خۆی نیشان بدات، كه‌ له‌ كۆتایشدا "خیری گشتی" به‌ دواوه‌ بێت. سیاسه‌ت له‌ روانگه‌ی ئه‌ره‌ستووه‌وه‌ له‌ چوارچێوه‌ی "حیكمه‌تی پراتیكی"دا ده‌گونجێ‌و ئه‌ره‌ستوو كه‌سێك به‌ سیاسی كه‌ به‌ بڕیاری گونجاو زۆرترین خێر به‌ كۆمه‌ڵگا بگه‌یه‌نێت، هه‌ر بۆیه‌ له‌ روانگه‌ی ئه‌ره‌ستووه‌وه‌ ئه‌نجامی بواری سیاسی "خێری گشتی" و "به‌خته‌روه‌ری كۆمه‌ڵگا"یه‌. به‌ بڕوای ئه‌ره‌ستوو خێری گشتی له‌ پاراستنی داب‌و نه‌ریته‌كانی كۆمه‌ڵگادا بوو ، به‌و مانایه‌ كه‌ حه‌قیقه‌تیشی هه‌ر له‌ نێوان خه‌ڵكدا به‌دی ده‌كرد. به‌ پێی ئه‌م خوێندنه‌وه‌ش ئه‌ره‌ستوو "نه‌ریت پارێز"بوو ، به‌ڵام ئه‌فلاتوون به‌ پێی پێوه‌ره‌ دیاریكراوه‌ ئه‌خلاقییه‌كان دژ به‌ نه‌ریت بوو و حه‌قیقه‌تیشی نه‌ك له‌ نێوان خه‌ڵكدا به‌ڵكوو له‌ سه‌رووی خه‌ڵك و له‌ سێبه‌ری جیهانی واقیع و گرێدراو به‌ زه‌ینی ره‌های یه‌ك كه‌س به‌ ناوی "فیلسووف شا"دا به‌ دی ده‌كرد. هه‌روه‌ها ئه‌فلاتوون "خێری گشتی"‌و "تایبه‌تی" له‌ پێناو به‌ها ئه‌خلاقییه‌كانی دیاریكراو له‌ لایه‌ن "فیلسووف شا"ه‌وه‌ به‌ مسۆگه‌ر ده‌زانی.
ئەمین سورخابی